کد مطلب:276895 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:152

حدیث 01
در یك حدیث مفصل كه در زمینه ی خروج «پرچم های سیاه» از پیغمبر اكرم صلی الله علیه و اله روایت شده چنین آمده است:

«عن عبدالله بن مسعود، قال: أتینا رسول الله صلی الله علیه و اله فخرج الینا مستبشرا، یعرف السرور فی وجهه، فما سألناه عن شیی ء الا أخبرنا به، و لا سكتنا الا ابتدأنا، حتی مرت فئة من بنی هاشم، فیهم الحسن و الحسین، فلما رآهم، خبر بممرهم، (و فی نسخة بمسیرهم) و انهملت عیناه، فقلنا: یا رسول الله ما نزال نری فی وجهك شیئا نكرهه، (وفی نسخة تكرهه).

فقال: انا أهل البیت (و فی نسخة أهل بیت) اختار الله لنا الاخرة علی الدنیا و انه سیلقی أهل بیتی من بعدی تطریدا و تشریدا فی البلاد حتی ترفع «رایات سود من المشرق» فیسألون الحق فلا یعطونه ثم یسألونه فلا یعطونه



[ صفحه 183]



(وفی نسخة ثم یسألون فلا یعطونه) فیقاتلون، فینصرون، فمن أدركه منكم أو من أعقابكم فلیأت امام أهل بیتی، ولو حبوا علی الثلج، فانها رایات هدی یدفعونها الی رجل من أهل بیتی، یواطی ء اسمه اسمی، و اسم ابیه اسم أبی، فیملك الأرض فیملأها قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما). [1] .

عبدالله بن مسعود گفت: حضور رسول الله صلی الله علیه و اله شرفیاب شدیم و آن حضرت در حالی كه سرور و شادمانی از چهره ی مباركش نمایان بود باروئی گشاده بسوی ما آمد و از ما استقبال نمود، در مدتی كه در محضر آن حضرت بودیم، از هیچ موضوعی پرسش ننمودیم مگر آنكه حضرتش ما را به آن خبر داد، و سكوت ننمودیم مگر آنكه خود آن حضرت آغاز سخن فرمود، تا اینكه گروهی از بنی هاشم كه حسن و حسین علیهماالسلام نیز در میان آنها بودند از آنجا گذشتند، همینكه رسول خدا صلی الله علیه و اله آنان را دید از آنچه بر آنها خواهد گذشت خبر داد و از سرانجام كار و مسیرشان ما را باخبر ساخت، و اشك از دیدگان حضرتش جاری شد، ما عرض كردیم: یا رسول الله ما همچنان در چهره ی شما گرفتگی می بینیم كه دوست نداریم شما را بدینسان ببینیم.

پیامبر اكرم صلی الله علیه و اله فرمود: ما خاندانی هستیم كه خداوند بجای این دنیا جهان آخرت را برای ما برگزیده است و این خاندانم پس از من در شهرها گرفتار آوارگیها و بی خانمانیها خواهند شد تا این كه پرچم های سیاهی از طرف مشرق برافراشته شود كه صاحبان آن پرچم ها حق را می طلبند ولی به آنها نمی دهند و خواسته هایشان را اجابت نمی كنند و تا دو بار یا سه بار حق را می طلبند اما باز هم به آنها نمی دهند، پس می جنگند و پیروز می شوند.

آنگاه فرمود: پس هر كس از شما یا از بازماندگان شما آن زمان را درك كند، باید بسوی امام اهل بیت من بشتابد هرچند افتان و خیزان بر روی برف یا یخ راه برود، زیرا آن پرچم ها، پرچمهایی است كه بر طریق هدایت است و صاحبان آن پرچم ها، آن را بدست مردی از اهل بیت من می سپرند كه نام او نام من و نام پدرش نام پدر من است [2] و او مالك زمین می گردد و آن را پر از عدل و داد



[ صفحه 184]



می نماید، چنانكه پیش از آن پر از ظلم و ستم شده بود.

این حدیث را «یوسف بن یحیای شافعی» در كتاب معروف خود بنام «عقدالدرر» نقل نموده و پس از آن در دنباله حدیث گفته است:

این حدیث را «حاكم» در كتاب مستدرك خود به همین صورت آورده است، سپس می افزاید: ابونعیم اصفهانی، ابن ماجه قزوینی و نعیم بن حماد، همگی آنها این روایت را نقل نموده و بهمین مضمون آورده اند. [3] .

توضیح كوتاهی پیرامون حدیث:

این حدیث كه از ابن مسعود نقل شده است از روایات بسیار معروف و مشهور است كه در نزد بزرگان و پیشوایان علم حدیث و در نزد اهل سنت به حدیث «رایات» معروف است و متأسفانه با آنكه اكثر محدثان و راویان اخبار نبوی و حافظان حدیث آن را نقل، و روایت نموده اند، عبارات كتابهایی كه آنرا ذكر كرده اند مختلف و متفاوت است.

از اختلاف الفاظ و عبارات حدیث، چنین فهمیده می شود كه این حدیث تا اندازه ای بازیچه ی دست برخی از راویان قرار گرفته و در الفاظ و عبارات آن تصرف نموده و همانگونه كه دلخواه خودشان بوده است آن را نقل كرده اند، زیرا هنگام بررسی حدیث می بینیم كه برخی از «راویان» مقدمه ی حدیث را حذف كرده و برخی آن را مختصر كرده و قسمتهایی از آن را انداخته اند و بعضی هم بطور كامل آن را در كتابهای خود به صورتی كه آنرا یافته اند روایت كرده اند و در این میان تنها موردی كه می توان گفت این حدیث از نظر متن از همه موارد كاملتر است، همین حدیثی است كه صاحب كتاب «عقدالدرر» آن را از كتاب «مستدرك حاكم» آورده است.

متأسفانه این روایت هم از دست برد تغییر و جابجایی الفاظ، و تقدیم و تأخیر آن سالم نمانده و اضطرابی در عبارات و الفاظ آن دیده می شود ولی بهرحال حدیث كامل



[ صفحه 185]



است و این تقدیم و تأخیر و تغییر و جابجائی الفاظ، مغیر معنای حدیث نیست.

شگفت آور اینجاست كه: با اینكه بیشتر كسانی كه این حدیث را نقل كرده اند و بلكه همه ی آنها به ابن مسعود نسبت داده اند جمله ی «اسم ابیه اسم ابی» یعنی: پدر او همنام پدر منست، در نقل آنان دیده نمی شود با وجود این «حاكم در مستدرك» این جمله را نقل نموده و آن را به ابن مسعود نسبت داده است در حالی كه خود اهل سنت نیز برخی از آنان این جمله را قبول ندارند و معتقدند كه این جمله جزء حدیث نیست، و معلوم نیست ایشان این جمله را چگونه و از كجا آورده است.

در هر صورت ما برای اینكه شما خواننده ی عزیز، هم به میزان اختلافی كه در نقل الفاظ و عبارات حدیث دیده می شود واقف شوید، و هم تفسیر و تصویر روشنی از حركت «پرچم های سیاه» و شناخت صاحبان آن پرچم ها داشته باشید، بار دیگر متن حدیث مذكور را از چند كتاب معتبر دیگر كه از منابع مهم حدیث در نزد اهل سنت محسوب می شود نقل می كنیم و در پایان، متن همان حدیث را از كتاب «الملاحم و الفتن» مرحوم سید بن طاووس كه یكی از مهمترین منابع موثق شیعه به شمار می رود در اینجا می آوریم تا میزان اختلاف نقل این روایت روشن شده و بر بصیرت و بینایی مان نسبت به حقانیت «پرچم های سیاه» افزوده شود.

و اینك نقل روایت ابن مسعود از دیگر منابع معتبر:

الف: «شیخ سلیمان بلخی قندوزی» در كتاب معروف خود بنام «ینابیع المودة» حدیث رایات سود، یعنی: «پرچم های سیاه» را مرفوعا از ابن مسعود چنین آورده است:

«و عن أبن مسعود: انا أهل بیت اختار الله تعالی لنا الاخرة علی الدنیا، و أن أهل بیتی سیلقون بعدی اثرة و شدة و تطریدا فی البلاد حتی یأتی قوم من ههنا و أشار الی المشرق، أصحاب رایات سود، فیسألون حقهم فلایعطونه، مرتین أو ثلاثا، فیقاتلون، فینصرون، فیعطون ماشاؤا، فلا یقبلونها حتی یدفعوها الی رجل من أهل بیتی، فیملأها عدلا بعد ما ملئت ظلما، فمن أدرك ذلك فلیأتهم ولو حبوا علی الثلج». [4] .



[ صفحه 186]



پیغمبر اكرم صلی الله علیه و اله فرمود: ما خاندانی هستیم كه خدای تعالی بجای این دنیا آخرت را برای ما برگزیده است، و این خاندان من در شهرها با رنجها و سختیها و آوارگیها مواجه خواهند شد تا اینكه گروهی از اینجا بیانند «و آنگاه با دست خود به مشرق اشاره نمود و فرمود: آنان صاحبان پرچم های سیاهند آنان حق خودشان را می خواهند ولی حقشان را به ایشان نمی دهند، و آنها تا دو بار یا سه بار حق خودشان را درخواست می كنند ولی آنرا بایشان نمی دهند، از اینرو به نبرد برمی خیزند و می جنگند، و پیروز می شوند، آنگاه آنچه را كه ایشان می خواستند به آنها ارزانی می دارند ولی آن «طایفه» دیگر نمی پذیرند تا اینكه آن پرچم ها را به مردی از اهل بیت من می سپرند و او زمین را از عدل پر می كند بعد از آنكه از ظلم پر شده باشد، پس كسی كه آن روزگار را درك كند، باید بسوی آنها بشتابد اگر چه با دست و زانو بر روی برف و یا یخ راه برود.

ب: «ابن ماجه ی قزوینی» در كتاب معروف خود موسوم به «سنن ابن ماجه» حدیث مذكور را با مقدمه ی كوتاهی از «ابن مسعود» اینگونه نقل كرده است:

«عن عبدالله قال: بینما نحن عند رسول الله صلی الله علیه و اله اذ أقبل فتیة من بنی هاشم فلما رآهم النبی صلی الله علیه و اله اغرورقت عیناه و تغیر لونه،

قال: فقلت: ما نزال نری فی وجهك شیئا نكرهه فقال: انا اهل بیت اختار الله لنا الاخرة علی الدنیا، و ان أهل بیتی سیلقون بعدی بلاء و تشریدا و تطریدا، حتی یأتی قوم من قبل المشرق، معهم رایات سود، فیسألون الخیر فلایعطونه، فیقاتلون، فینصرون، فیعطون ما سألوا، فلایقبلونها حتی یدفعوها الی رجل من أهل بیتی، فیملؤوها قسطا كما ملؤوها جورا، فمن أدرك ذلك منكم فلیأتهم ولو حبوا علی الثلج». [5] .

عبدالله بن مسعود گفت: هنگامی كه ما در نزد رسول الله صلی الله علیه و اله بودیم، بناگاه گروهی از جوانان بنی هاشم پیدا شدند، چون رسول خدا صلی الله علیه و اله آنان را دید، دیدگان آن حضرت اشك آلود شد و اشك در چشمانش حلقه زد، و رنگ چهره مباركش تغییر كرد.

عبدالله گوید: من گفتم یا رسول الله ما همچنان در چهره ی شما چیزی را می بینیم كه



[ صفحه 187]



دوست نداریم شما بدینسان باشید،

فرمود: ما خاندانی هستیم كه خدا بجای این دنیا آخرت را برای ما برگزیده است و خاندان من پس از من گرفتار بلاها و آوارگیها و بی خانمانیها خواهند شد تا آنكه طایفه ای از «طرف مشرق» پیدا شوند كه پرچم های سیاه با خود همراه دارند. آنان درخواست خیر و نیكی می نمایند ولی آن را به آنها نمی دهند از این رو می جنگند و پیروز می شوند، و آنگاه آنچه را كه آنان می خواستند به آنان داده می شود، ولی آن طایفه دیگر نمی پذیرند تا آنكه آن پرچم ها (و یا امارت و حكومت) را به مردی از خاندان من می سپرند، و آنان زمین را از عدل و داد پر می كنند، چنانكه قبلا از جور و ستم پر شده بود. پس هر كس از شما آن روزگار را دریابد، باید بسوی آنان بشتابد هر چند افتان و خیزان بر روی برف باشد.

ج: «ابن حجر هیثمی مكی» در كتاب «صواعق المحرقه» همین حدیث را از ابن مسعود نقل كرده و مانند ابن ماجه، مقدمه ی حدیث را ذكر نموده است با این تفاوت كه بجای (فتیة من بنی هاشم) یعنی جوانانی از بنی هاشم (فئة من بنی هاشم یعنی: گروهی از بنی هاشم) را آورده و در آخر آن جمله ی «فان فیها خلیفة الله المهدی» یعنی: خلیفه خدا حضرت مهدی علیه السلام در میان آنهاست، را به آن افزوده است.

از لحاظ ابن حجر معلوم می شود كه این حدیث، همان حدیث كتاب «ینابیع الموده» می باشد و این دو كتاب، یعنی: ینابیع الموده، و صواعق المحرقه، عبارت حدیث را از «سنن ابن ماجه» گرفته اند، چنانكه خود ابن حجر به این معنا تصریح می كند و می گوید: «اخرجه ابن ماجه» ولی متأسفانه در كتاب سننن ابن ماجه كه در دسترس است جمله ی فان فیها خلیفة الله المهدی، وجود ندارد و معلوم نیست كه چرا این قسمت از حدیث افتاده و چه كسی آنرا حذف كرده است. [6] .

د: «مرحوم سید بن طاووس- علیه الرحمه-» در كتاب «الملاحم و الفتن» حدیث ابن مسعود را این چنین روایت كرده است:

«عن عبدالله قال: بینما نحن جلوس عند رسول الله صلی الله علیه و اله اذ مر فتیة من قریش



[ صفحه 188]



فتغیر لونه، فقلنا، یا رسول الله، انا لا نزال نری فی وجهك شیئا نكرهه فقال: انا أهل بیت اختار الله لنا الاخرة علی الدنیا و ان أهل بیتی هؤلاء سیصیبهم بعدی بلاء و تطرید و تشرید، حتی یخرج قوم من هیهنا و أومی ء بیده نحو المشرق معهم رایات سود، یسألون الحق فلا یعطونه، و یسألون فلا یعطون، فیقاتلون و یصبرون، فیعطون ما سألوا فلا یقبلونه، حتی یدفعوها الی رجل من أهل بیتی، یملأها قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا، فمن أدركهم فلیأتهم ولو حبوا علی الثلج». [7] .

از عبدالله بن مسعود روایت شده است كه وی گفت: در این میان كه ما نزد رسول خدا صلی الله علیه و اله نشسته بودیم ناگاه چند نفر از جوانان قریش از آنجا گذشتند، با دیدن آنها رنگ از صورت پیغمبر پرید و چهره اش تغییر كرد، ما گفتیم یا رسول الله ما پیوسته شما را نگران و گرفته می بینیم كه دوست نداریم شما بدین گونه باشید، فرمود: ما خاندانی هستیم كه خدا برای ما بجای این دنیا آخرت را انتخاب فرموده است و این خاندان من (همین ها كه از اینجا گذشتند) بزودی بعد از من به بلاها دچار خواهند شد و گرفتار آوارگی و دربدری و بی خانمانی خواهند گردید تا این كه گروهی (از این) طرف قیام كنند، و با دست مبارك خود بسوی مشرق اشاره نموده و فرمود: آنان پرچم های سیاه دارند، و «حق» را مطالبه می كنند ولی به آنها نمی دهند، دوباره درخواست حق می كنند آن را به آنها نمی دهند، پس می جنگند و صبر و شكیبایی را پیشه خود می سازند، آنگاه آنچه را كه می خواستند به ایشان می دهند اما این بار، دیگر آنها نمی پذیرند تا آنكه آن پرچم ها (و یا حكومت) را به مردی از اهل بیت من می سپرند و او زمین را از عدل و داد پر می كند چنانكه از ظلم و جور پر شده بود، پس هر كس كه آنان را درك كند باید خود را به آنان برساند و اگرچه با دست و زانو بر روی برف و یا یخ راه برود.

نتیجه ی نقلهای مختلف:

از مجموع نقلهای مختلفی كه در مورد حدیث «عبدالله بن مسعود» از چندین منبع



[ صفحه 189]



موثق آوردیم، با همه ی اختلافاتی كه در الفاظ و عبارات آن دیده می شود نكات مثبت و جالبی بدست می آید كه در ذیل مختصرا به آنها اشاره می كنیم:

نكته اول: این كه، برافراشته شدن پرچم های سیاه از سوی مشرق كه در فرمایش پیغمبر اكرم صلی الله علیه و اله آمده است یكی از علائم بسیار نزدیك ظهور حضرت صاحب الامر علیه السلام است كه در بسیاری از روایات از سایر ائمه معصومین علیهم السلام نیز به آن تصریح شده، و امامان معصوم علیهم السلام صاحبان آنها را از یاران حضرت ولی عصر، (ارواحنا له الفداء) معرفی فرموده اند.

نكته ی دوم اینكه: رسول خدا صلی الله علیه و اله فرموده است: (كسانی كه از مشرق قیام می كنند دارای پرچم های سیاه و یا صاحب پرچم های سیاهند) و این سخن حضرت این را می رساند كه كسانی كه از طرف مشرق قیام می كنند «شیعه» هستند و نشانه ی آنها پرچم های سیاه است و این خود در واقع اشاره به حركت انقلابی تشیع پیش از ظهور حضرت ولی عصر علیه السلام است، چه آنكه در میان تمام پرچم های جهان تنها پرچمی كه سیاهرنگ و سمبل آزادی و مظهر استقلال یك گروه خاص به شمار می رود و در تمام مراسم سوگواری بعنوان علامت ماتم و شعار رسمی عزاداری برافراشته می شود همان پرچم سیاهرنگ شیعیان است.

نكته ی سوم اینكه: پیامبر خدا صلی الله علیه و اله فرموده است: (آنها حق را مطالبه می كنند و یا اینكه حق خودشان را می خواهند) و اینهم نكته ی دقیق و عمیقی است، زیرا: آنچه از این جمله فهمیده می شود این است كه: آنچه را كه این طایفه می خواهند و یا آنرا مطالبه می كنند برای جلب منفعت مادی، و یا بدست آوردن اسم و رسم نیست، بلكه برای پیشبرد احكام دین و زنده ساختن ساختن شریعت «سیدالمرسلین» و یا احقاق حقوق ملت مسلمان كشورشان است.

نكته ی چهارم اینكه: پیغمبر اكرم صلی الله علیه و اله فرموده است: وقتی كه حق و یا حقشان را به آنها ندادند آنها می جنگند و پیروز می شوند و آنگاه حقشان را به آنان ارزانی می دارند ولی دیگر آن طایفه نمی پذیرند و این هم نكته عجیب و پرمعنایی است كه نیاز به دقت دارد.

زیرا: اگر كسی بخواهد درباره ی این جمله بیندیشد و كنه مطلب را بدست بیاورد به



[ صفحه 190]



سری از اسرار نهفته پی می برد كه شایان دقت است چه آنكه از این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و اله چنین استفاده می شود كه گویا در گرماگرم جنگ و پیدایش نخستین طلیعه پیروزی و غالب شدن بر دشمن كسانی می خواهند به نفع دشمنانشان چیزی را بر آنها تحمیل كنند و فریبشان بدهند و آنان را اغفال نمایند ولی آنان از بس هشیار و بیدارند اغفال نمی شوند و زیر بار نمی روند و فریب نمی خورند و مكاران و حیله گران را مأیوس می كنند، چرا كه آنان مؤمنند «و المؤمن لا یلدغ من جحر مرتین» انسان مؤمن از یك سوراخ گزنده دوبار گزیده نمی شود، و لذاست كه آرام نمی گیرند و می جنگند و تا موقعی كه دشمن را به شكست قطعی نكشانند و پیروزی واقعی بدست نیاورند لحظه ای از پای نمی نشینند.

نكته ی پنجم اینكه: نبی گرامی اسلام فرموده است «آنان این پرچم ها را بدست مردی از اهل بیت من می سپرند» و این نكته به این مطلب اشاره دارد كه اینان زمینه ساز حكومت جهانی حضرت مهدی علیه السلام خواهند بود و قیام و انقلابشان تا انقلاب جهانی موعود علیه السلام ادامه خواهد داشت.

نكته ی ششم اینكه: حضرت فرموده است: (هر كسی كه آن زمان را درك كند باید بسوی آنان بشتابد و خود را به ایشان برساند و در صف آنها قرار گیرد)و این فرمایش حضرت دلیل بر آن است كه: صاحبان این پرچمها اهل حقند و برای حق می جنگند و جز احیاء حق و از بین بردن باطل و محو آثار ظلم، هدف دیگری ندارند و از این جهت است كه فرستاده ی خدا به همه ی مسلمانان فرمان داده است كه خودشان را به آن طایفه برسانند و در صف آنان قرار گیرند و آنها را در كام قیام و نهضتشان یاری دهند. اینها نكاتی است كه از حدیث (ابن مسعود) استفاده می شود ولی «لا یعقلها الا من امتحن الله قلبه بالایمان».


[1] عقدالدرر، ص 124-122.

[2] اين جمله: موافق عقيده اهل سنت است كه عقيده دارند نام پدر حضرت حجت عليه السلام عبدالله است ولي بعقيده شيعه اين درست نيست، زيرا چنانكه مي دانيم حضرتش فرزند امام حسن عسكري عليه السلام است و اگر ثابت شود كه اين جمله جزء حديث است كه نيست زيرا خود اهل سنت هم عده اي قبول ندارند كه اين جمله جزء حديث باشد، اما از آنجائي كه در متن عربي (اسم ابيه اسم ابي) آمده بعيد نيست كه تصحيف «ابني» باشد كه مراد امام حسن مجتبي عليه السلام است.

[3] عقدالدرر ص 125-124.

[4] ينابيع الموده ج 2 ص 18 ط- اسلامبول - چاپ اول.

[5] سنن ابن ماجه ج 2 ص 1366 حديث 4082 طبع دار احياء التراث العربي.

[6] به كتاب صواعق المحرقه، ص 164 ط- قاهره چاپ سال 1965-1385 سطر هفتم مراجعه فرماييد.

[7] الملاحم و الفتن ص 161- باب 14 ط - منشورات الرضي.